این بار همراه با صائب و بنان، بر کشتی نجات سوار می‌شویم. نجات از ماتریکس. رهیدن از جزیره‌ی تونال! جزیره‌ی اوهام...رهیدن اما راهی دارد که صائب تبریزی در تک‌تک ابیات این غزل ناب که به حق کشتی نجات است، به آن پرداخته و بنان که همواره در انتخاب اشعار حسن سلیقه دارد، ما را با آواز خود به سوی نجات فرا می‌خواند. در روزگاری که بسیاری به دنبال سبک زندگی لاکچری و زرق و برق کاذبند، چشم‌ها به سختی درخشش و اشرافیت حقیقی اشراق را می‌بینند. به تک‌تک کلمات به کار رفته در ابیات توجه کنید و از لذت یافتن گنج حقیقی غزلی اینچنین جامع و جهانشمول، سیراب شوید. 
بگذر ز دستگیری ما ای سبوی خام
ما التجا به پای خم می نبرده‌ایم...